اینبار به هالیوود میرویم!
مقدمه
شخصا احساس میکنم دوران یکجانبهگرایی ابرقهرمانهای کمیکبوکی به پایان رسیده است و «استیو» همان آواتار ساده و دوستداشتنی بازی بسیار ساده اما خلاقانه ماینکرافت به ستاره جدید سینما تبدیل شده است. وقتی دیدم «فیلم ماینکرافت» با بازی جک بلک بیش از دو برابر «کاپیتان آمریکا: دنیای شجاعتهای جدید» فروخته و درآمد داشته است، فهمیدم مردم جهان از دنیاها و شخصیتهای تکراری خسته شدهاند و دنبال فضایی میگردند که بتوانند آزادانه تاثیر وجود خود را در آن ثبت کنند.
داراییهای بازی؛ بستر غنی هالیوود
هالیوود همیشه عاشق تجربههای ازپیشآزموده و ایمن و مخصوصا پولساز بوده است: ستارگان اکشن دهههای گذشته، رمانهای پرفروش و اقتباسهایی از کمیک. امروزه اما استودیوها بیشتر از هر زمان دیگری به فرنچایزهای بازیهای ویدیویی چشم دوختهاند، چرا که این دنیاها با جهانسازی دقیق و جزئیات فراوانشان، بستر داستانگوییای فراهم میکنند که مخاطب سالها با آن زندگی کرده است و مثل آن هرگز در هیچ محصول رسانهای دیگری به تصویر کشیده نشده است.
درس وفاداری از سونیک
یادم هست چطور طراحی اولیه «سونیک خارپشت» در سال ۲۰۱۹ با دندانهای انسانوارش هواداران را عصبانی کرد اما پارامونت با صرف پنج میلیون دلار و یک تأخیر هفتماهه باز هم شعار «وفاداری به منبع اصلی» را سرلوحه کار قرار داد. و اما نتیجه چی؟ یک فرانچایز میلیارد دلاری که هر دنبالهاش رکورد فروش پیشین را جابهجا میکند. این نشان داد رمز موفقیت در اقتباس از بازیها ساده است: همان چیزی را به مخاطب بده که پیشتر عاشقش بوده است.
چشمانداز پیش رو
با بیش از چهل پروژه اقتباسشده از بازیهای بزرگ و مستقل مثل زلدا و گوست آو سوشیما تا Clair Obscur میتوانم با اطمینان بگویم آینده رسانههای دیداری در دنیای بازی تعریف خواهد شد. بازیها فقط سرگرمی نیستند؛ آنها تجربهای تعاملیاند که مخاطب را نه تماشاگر بلکه بازیگر اصلی داستان میکنند، مهره گمشدهای که بشریت تا قبل از ظهور بازی از آن بیبهره بوده است.
نتیجهگیری
اگر دنبال مسیری نوین برای روایت و جذب نسل آینده هستیم، باید بدانیم که «موفقیت ماینکرافت» صرفاً یک اتفاق موقتی نیست، بلکه آغازی است برای فصل تازهای که بازیهای ویدیویی سرشار از خلاقیت و پیوند عاطفی، جایگاه اول رسانههای دیداری را قبضه خواهند کرد. آینده اینجاست و نام آن بازی است.
محمدصادق شریعتی